آسمان دلم ابری ست

دل نوشته های پسر حوا دختر آدم...

آسمان دلم ابری ست

نمی دونم چرا امروز این جوری بود از صبح که بیدار شدم هی خبر بد پشت خبربد، با وجود این سعی کردم بهشون فکر نکنم و سر خودم و یک جوری گرم کنم . ولی الان دلم خیلی گرفته بعضی وقتها بیخودی بهونه میگیرم شاید بی دلیل باشه شاید هم با دلیل نمی دونم اول یک تلفن داشتم که مادر یکی از دوستام خیلی مریض تو بیمارستان الان رفته تو کمابعد یکی از دوستام زنگ زد و کلی درد دل کرد که خیلی ناراحت بود بماند.... حالا حالم حسابی خراب شد و بقول معروف روز زیبایی برام شد. وای بحالت پسر حوا شانس بیاری دم دستم نباشی که همه چیز سر تو خراب میشه ...

می دونین مشکل کجاست مشکل اینجاست که این پسر حوا فقط میتونه آرومم کنه که اونم انقدر کار داره سرش شلوغه که نگو حالا کی بیاد اینجا سر بزنه اوووووووه من تا اون موقع یکی اومده دم دستم کشتمش ...

آه ای مردم! دلی گم کرده ام

در عبور از وهم زاران، با همه ناباوری

بر بلندای خیال

قلۀ نیلوفری

گر کسی خواهد به من باز آردش

این نشانی: کوی بی نام و نشان

سایه سار عاشقان

مژدگانی :

               هر که پیدایش کند، برداردش!

پسر حوا خان فکر نمی کنی چیزی گم کردی؟!





+ نوشته شده در  دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:,ساعت 16:51  توسط پسر حوا و دختر آدم